6 mahegi
سلام مامان جونین
پسره گلم از اونجا که شما مرتب گریه می کنی منم نمیرسم بیام خاطراتتو بنويسم خوشگلم این روزا خیلی بد شدیو مدام گریه میکنی بعضی وقتا دیگه نميدونم چیکار کن. کلاسای بابا هم شروع شدن دیگه نميتونه زودتر بیاد کمکم کنه اصلا نميدونم خوشگل پسرم چشه فقط گریه میکنی دله مامانم آتیش میگیره از گریه هات دکتر هم با بابا بردیمت خدارو شکر مشکلی نداشتی ولی نمیدونم چرا اصلا با مامان راه نمییایی .بعضی وقتا که خیلی گریه میکنی منم شروع میکنم به گریه کردن میگم چرا من کسی رو ندارم که کمکم بده و چقد تنهام.نمیدونی چقد تنهایی بده پسرم ایشالله که منو بابایی همیشه باشیم که ازت مراقبت کنیمو پشتو پناهت باشیم چون من درده بی کسی رو چشیدم نمیخوام پسرمم مثه خودم مرتب غصه بخوره .ببخشید پسره گلم اگه این مطلب که دارم برات مینویسم یکم ناراحت کنندس بلاخره من دارم خاطراتتو مینویسم و این هم جزوی از همون خاطراته عشقه من. ایشالله که پسرم دیگه خوب بشه و گریه نکنه دیروز انقد گریه کردی که مامان نزر کرد تا خوب بشی برات آش درست کنه آخه تو که انقد ماشین دوست داشتی تووی ماشینم گریه میکردی مامان جونو بابا جونم تا فهمیدن که حالت خوب نیس اومدن خونه پیشت باهات بازی کردنو بغلت کردن کیارشم از اون موقعه که دو ماهت بود باباجونو میدیدی ذوق میکردی براش ،دیشب هم همینجوری دستو پا میزدیو میخندیدی براش قربونه اون خندهات برم من .منو بابا عاشقتیم مادری خدا از چشم بد دورت کنه ایشالله. تا بعد